آه که می زند برون از سر و سینه موج خون
من چه کنم که از درون دست تو می کشد کمان
پیش وجودت از عدم، زنده و مرده را چه غم؟
کز نفس تو دم به دم می شنویم بوی جان
پیش تو جامه در برم نعره زند که بر دَرم!
آمدمت که بنگرم، گریه نمی دهد امان
نقاشی: "آیدین آغداشلو"
شعر: "هـ.الف.سایه"
نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :